روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

چالش...

چالش ثنا این بود که  آدما کی یاد «من » میفتن....

بیاین شما هم بنویسین...

اصولا آدمها کی یاد « شما « میفتن....



مثلا من : خواهرم میگه هروقت ماکارونی میخورم یاد تو می افتم

یکی از دوستام : هر وقت کار تایپی داشته باشه یاد من میفته

یکی از خاله ها: هر وقت با مامان کار داره و در دسترس نیست یاد من میفته

دوستم ندا: هر وقت میخواد یه چیزی بخره که نیاز به مشاوره داره یاد من میفته


نظرات 7 + ارسال نظر
دخترشیرازی یکشنبه 23 خرداد 1395 ساعت 13:03

هر وقت هر کسی ماشینش خراب شد کلا یاد من میفته
1 دختر عمه دارم هر وقت دلش کته گوجه بخواد یاد من میفته بعد خود عمم هر ووقت خورشت بادمجون داره
1 پسر دایی دارم هر موقع میخواد مشروب بخوره دست به دامنه منه و یاد من میفته که هواشو داشته باشم...

اماااااااااااااااااا اما

خواهر کوچیکم از صبح مدام یاد من میفته و پول میخواد الو عزی خوبی پول

میخواد بره بیرون الو عزی اینو بپوشم اونو بپوشم
داره زبان میخونه الو عزی این اینه یا اون اینه
بگم بازم؟؟؟؟






جلبک خاتون یکشنبه 23 خرداد 1395 ساعت 16:08

من با ساندویچ همبرگر یاد تو میفتم :))))

نیلی یکشنبه 23 خرداد 1395 ساعت 17:33 http://niiliia.blogsky.com

بابام هر وقت گند میزنه به لپ تاپ و ریقشو در میاره یاد من میفته!!!
مورد بوده نصف شب از خواب بیدارم کرده گفته نیلی این آیکوناش چرا سر و ته شدن:))))

دوستم هروقت وسط خیابون حیرون میمونه و تاکسی گیرش نمیاد میگه یادت میفتم و اینجوری میشه که زنگ میزنه بهم که برم دنبالش و باهم بریم دور دور :)))


اون یکی دوستم میگه عروقت محسن یگانه عر میزنه یاد تو و تولد اون یکی دوستمون میفتم:)))


توی فامیل هرکی قیافه منو میبینه یاد درد و مرضاش و آزمایشای ادرارش میفته و باید یک ساعت بشینم تفسیر کنم براشون:))))


کشتی منو
اینقدر که خندیدم

خانومی یکشنبه 23 خرداد 1395 ساعت 18:35 http://aghaee09khanoomi.blogfa.com/

منم خوشحالم دوست خوبی مثل تو دارم

خاله ریزه سه‌شنبه 25 خرداد 1395 ساعت 08:27 http://yaddashte-yek-zan.blogfa.com/

جالبه باید پرسید از اطرافیان

تا حالا از گوشه کنار نشنیدی؟
تو رفتاراشون دقت کن راحت پیداش میکنی

April سه‌شنبه 25 خرداد 1395 ساعت 14:47 http://happyapril.blog.ir

من دیروز یاد شما افتادم..وقتی قبول کردم پروژه سپتامبر رو قبول کنم.چون یادمه تو یکی از پست ها شما هم به دکتر کمک کرده بودین:))


دقیقا
چه تفاهمی.... موفق باشین

مگهان سه‌شنبه 25 خرداد 1395 ساعت 18:42

من وقتی واژه ی آقای دکتر(!) رو می شنوم یادت میفتم تیلوی عزیز...
وقتی مامانم میگه بیا کاردستی برام درست کن هم خیلی خیلی یادت میفتم

چقدر خوبه که دوستای آدم ... یاده آدم بیفتن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد