روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

رنگها

داشتم فکر میکردم چه رنگی را از همه بیشتر دوست دارم

وقتی لابلای چیزای رنگی رنگی قرار میگیرم انگار نمیتونم دقیق انتخاب کنم

انگار نمیدونم چه رنگی را از همه بیشتر دوست دارم

مدتهاست که اینطوری شدم

از وقتی با رنگها بازی کردم و عاشق رنگها شدم

از وقتی با رنگها مست و بی اختیار شدم

دیگه نمیتونم یکیشون را به عنوان بهترین انتخاب کنم

هرجایی یه رنگی را دوست دارم

هرجایی یه رنگی برام معنی و مفهوم و حس و حال داره

گاهی میبینم کششم به سمت لیمویی و نارنجی کمی بیشتره

بعدش میبینم صورتی را هم خیلی دوست دارم

سبز را

آبی را و ... همه رنگها را

ترکیب های بی نهایت همه شون را

وقتی کنار هم قرارشون میدیم

وقتی بینشون خط تمایز میزاریم

وقتی ست میکنیم

وقتی ترکیب میکنیم

وای من در میان این رنگها ، دستهایم به دستهای افریدگار میرسه

من در میان تجلی این همه زیبایی می تونم خداوند را ببینم





پ ن 1 : از صبح شهرداری ، در حال آرایش و پیرایش شمشادهای کوچه هست و با صدای این اره ... مغزم به فنا رفته

پ ن 2 : قرآن میخونم ... آرومم

پ ن 3 : کاموا آوردم و آروم آروم ، تکه ای از پتو را میبافم

پ ن 4 : خرداد به روزهای آخر رسید... بهار تمام شد

پ ن 5 : آمدن تابستان را جشن بگیریم؟ من لابلای لحظه ها دنبال بهانه ام

پ ن 6 : یک طلبی از یک ارگان دولتی دارم که یکسال اونو به تاخیر انداخته... نذر کردم این طلب را بده ، همش را برای عید فطر برای عزیزانم عیدی بخرم



نظرات 8 + ارسال نظر
دل آرام یکشنبه 30 خرداد 1395 ساعت 11:12

چه نذر خوبی:)


یه کمی نذرش خودخواهانه بود نه؟؟؟؟؟؟؟؟

دخترشیرازی یکشنبه 30 خرداد 1395 ساعت 11:14

عاقا منم عیدی موخام

تو که عزیزدلمی
جون بخواه

آنا یکشنبه 30 خرداد 1395 ساعت 12:02

من الان ده دقیقه است دارم رنگ هام را نگاه می کنم. هرچقدر سعی می کنم عاشقانه نگاه کنم باز هم رنگند. نه اینکه لذت نمی برم. اما نمی دونم چرا این دنیای رنگی رنگی برای من مفهوم پیدا نمی کند.

ای بابا
فکر کنم من یه کمی مشکل دارم

گلشن یکشنبه 30 خرداد 1395 ساعت 13:10

منم رنگها رو دوس دارم اما در انتخاب لباس همه شون نهایتن میرسن به سفید کمرنگ سفید پررنگ سیاه کمرنگ سیاه پررنگ سورمه ای کمرنگ سورمه ای پررنگ کرم کمرنگ کرم پررنگ طوسی کمرنگ طوسی پررنگ
بازم بگم?

من تو لباسها هم طیف خیلی وسیعی از همه رنگها را دارم
حتی برای مانتو خریدن هم هیچ محدودیت رنگی ندارم اینقدر که رنگها را دوست دارم
چند ساله مانتوی مشکی نمیخرم
شال و روسری که دیگه نگفتنی هستند

صحرا یکشنبه 30 خرداد 1395 ساعت 13:54

لباسای من یا سرمه این یا قهوه ای یا ترکیبی از کرم با این دو تار نگ! تن بقیه میبینم خوشم میاد اما خودم خیلی اهل رنگی رنگی پوشیدن نیستم. در مورد باقی چیزا هم کلا اهل رنگ نیستم، وقتی میبینم بچه ها جزوه هاشونو رنگی مینویسن، تعجب میکنم من همیشه با یکرنگ مینویسم خیلی تنوع به خرج بدم گاهی یه قرمز واسه رسم تفکیک شکلا استفاده میکنم


نقطه مقابل منی

بریدا یکشنبه 30 خرداد 1395 ساعت 13:58 http://brida.blogsky.com

رنگولیا عشقای لوس منن خودت که میدونی تیلو

طلوع ماه یکشنبه 30 خرداد 1395 ساعت 21:54

منم رنگا رو دوست دارم ولی تو پوششم معمولا رنگای تیره اس.
روم نمیشه,رنگی رنگی بپوم بیرون
یهو یاد پاییز افتادم.دیدی وقتی پاییز میشه درختا و باغ ها
چ رنگی میشن؟من عاشق اون رنگام

هر فصلی رنگای خودش را داره
بهار
تابستان
پاییز
زمستان
و من عاشق رنگهام
هیچوقت از پوشیدن چیزهای رنگی رنگی خجالت نمیکشم
همین الان یه عالمه رنگی و گلی پوشیدم

طلوع ماه دوشنبه 31 خرداد 1395 ساعت 13:10

فک کنم منظورمو بد گفتم.من خجالت نمیکشم از رنگی پوشیدن.اتفاقا خیلی همدوس دارم.ولی حس میکنم بیرون خیلی جلب توجه میکنه و راحت نیستم.وگرنه این خصوصیت شما نشون میده که خیلی دختر شاد و سرزتده ای هستی و این اصلا بد نیست.کلا نوع پوشش و انتخاب رنگها سلیقه ایه دیگه.
شاد شاد شاد باشی

اصلا هم بد نگفتی
خیلی هم خوب گفتی
دقیقا هم همینطوریه که گفتی... خیلی خیلی سلیقه ای هست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد