روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

چند برش کوتاه

سلام

روزتون دلپذیر



1- یک خانم میانسال داره از جلوی در دفتر عبور میکنه

چند قدم میره و بر میگرده و میگه ببخشید خانم شما میتونید کمکم کنید

پا میشم میرم جلوی در

چرخِ چرخ دستی خریدش از جا در اومده و نمیتونه به راهش ادامه بده

میگه: ظاهرا جلوی چرخ یه گیره ای بوده که چرخ را روی محورش نگه میداشته که افتاده ، الانم خیلی خرید کردم و نمیتونم اینطوری برم...

یک تکه سیم آوردم و جلوی چرخ را بستم و اون خانم در حالی که داشت منو دعا میکرد رفت...

لازمه بگم چقدر حالم خوب بود؟



2- رفتم که آب گلدان را توی باغچه جلوی دفتر خالی کنم

میبینم خانم همسایه (چند کوچه اون طرف تر هستند، ولی چون سلام احوال میکنند من میشناسمشون) داره لنگ لنگان با چند تا پلاستیک بزرگ که معلومه براش سنگین هم هست خیلی آروم از دور دست میاد

گلدون را گذاشتم داخل و بدو بدو رفتم پلاستیک ها را از دستش گرفتم

اولش کلی تعارف کرد

بعدش کمرش را صاف کرد و چند تا نفس عمیق کشید

بعد از کمر درد خیلی شدیدش گفت

و تا برسیم جلوی درخونشون داشت دعاهای خوب خوب میکرد

لازمه بگم چقدر حالم خوب بود؟



3- یه پسرکوچولو بغل مشتری بود و وارد شدند

یه کار کوچولو انجام دادند

پسر کوچولو ریز ریز غر میزد و یواش یواش در آستانه گریه قرار داشت

پرسیدم : چرا گریه میکنی

پدرش گفت : تشنه شه...

منم یه لیوان یه بار مصرف از آبسرد کن آب کردم و دادم دستش

ولعش برای خوردن آب خنک دیدنی بود



4- چند تا پسر بچه توی کوچه داشتند روی دیوار همسایه خط میکشیدند

دیوار سیمانی و تمیز بود ولی حالا داشتند با سنگ و چوب و گچ روی دیوار خط خطی میکردند

صداشون زدم و گفتم بچه ها یه بازی بهتر پیدا کنید

این دیوار جایی هست که خودتون هر روز چشمتون بهش میفته

یکیشون گفت دیوار شما که نیست

گفتم نه ... ولی منم مثل شما هر روز چشمم بهش میفته، دوست دارم تمیز و مرتب باشه

فرداش دیدم توپ آوردن و دارن توی کوچه توپ بازی میکنند



5- خانم همسایه یه کار اینترنتی داره که بلد نیست انجام بده

میگم گوشیتون را بدید تا انجام بدم ... من من میکنه ...

میگم یه دقیقه بیاین داخل تا با سیستم خودم براتون انجام بدم

انجام میدم و واقعا دو دقیقه بیشتر طول نمیکشه

اصرار داره که پول بده

میگه دفعه قبلی کافی نت ازش فلان قدر پول گرفته

میگم من کافی نت نیستم

میره و چند دقیقه بعد میبینم که یه ظرف آلوی خشک برام آورده ....



6- خانم همسایه یه بسته بزرگ بسکویت برام آورده (چند روز پیش)

میگه روز دختر میخواستم برات بیارم حالم زیاد خوب نبود

آخه عین دخترم دوستت دارم



7- فردا سالگرد روزی هست که بینایی یکی از چشمام را از دست دادم

چند ماهی درگیر شدم و روزهای بینهایت سختی را گذروندم

دوستای زیادی همراهم بودن

دوستای زیادی بهم لطف هایی کردند که هیچوقت فراموشم نمیشه

مثلا فندوقی عزیزم .... بنفشه جون ... رافی نازنینم ... مخمورجانم.... آقای شیرازی...

و خیلی های دیگه که با تماسها و پیگیریهاشون منو شرمنده محبت های خودشون کردند

حالا برای زندگی و دیدن حریص ترم ...



8- پادکست گوش میدم

از همون سری که قبلا گوش میدادم

چنل بی

با صدای علی بندری



9- از دور دیدم یه آقایی از یه کامیونت پیاده شد و یه بسته بزرگ کلوچه دستشه و داره میاد سمت دفترم

هزارتا خیال شیرین از ذهنم گذشت

وقتی اومدن داخل با یه لبخند داشتم نگاهشون میکردم

آقای پستچی همیشگی نبود

گویا چون بسته بزرگ و سنگین بود با ماشین باید حمل میشد

و این کارتن هم بسته رنگهایی بود که خریده بودم ...



10- امروز از حس زندگی لبریزم

دلم میخواد پیاده تا ته دنیا را قدم بزنم

دلم میخواد دستات را بگیرم و به رسم پنجشنبه های قدیمی، کنارت از تمام دنیا حرف بزنم

دلم میخواد یه جایی لابلای حرفا بهم بگی:

اصلا نشنیدم چی گفتی ... محو تماشات بودم

و اون لحظه با تمام زوایا... با تمام عطر و بوی محیط... با صداهاش... حتی با رنگ و نوری که میتابید در ذهن من جادوانه بشه...


11- هزارتا برش دیگه توی ذهنم هست

ولی حیف که باید برم 

کلی کار دارم و ممکنه از برنامه هام جا بمونم



نظرات 11 + ارسال نظر
امیر پنج‌شنبه 10 تیر 1400 ساعت 10:58

با سلام
زندگی تشکیل شده از همین برش ها که همین برش ها و سکاننس ها که در کنار هم قرار می گیرند تشکیل فیلم زندگی را میدن . کاش میشد گاهی فیلم را برگرداند و از نو پلان ها و سکانس هایش را اجرا کرد. بقول راننده ای کاش زندگی دنده عقب هم داشت. شاعری سروده :
مرد خردمند و هنرپیشه را
عمر دو بایست در این روزگار

با یکی تجربه بدست اوردن
با دگری تجربه بستن به کار
ولی حیف که عمر دو باره ای در کار نیست . و زندگی با مداد نوشته نمی شود که قابل پاک کردن باشد. پس باید طوری نوشت که ارزوی پاک کردن ان را نکنی.
دوستی می گفت : کاش میشد سرنوشت را از نو نوشت.
دوست عزیز کاش یاد اوری روزهای تلخ را نمی کردی. یاد اوری تلخی ها هنوز هم کام را تلخ می کند . شاید بفرمایی با داشتن و دیدن تلخی ها و رنج ها ، شادی و اسایش و ارامش را احساس می کنیم . اما من معتقدم تلخی ها بخش منفی و زایدی است که اگر بتوان ان را حذف کرد یا حداقل کم رنگ کرد بهتر است. آیا می توان گفت برای اینکه لذت کار خیر و خوب را بچشیم ابتدا شر بپا کنیم و شرارت و بدی کنیم و بعد نیکی و احسان نمایبم تا لذت احسان بیشتر احساس شود.؟
به هر حال برایت ارزوی سلامتی و بهترین ها را دارم .

سلام دوست خوبم
اون برگردان اگه بود خیلی چیزها توی زندگیمون عوض میشد
ولی با نبودن اون برگردان یاد میگیریم که در زمان مناسب تصمیم مناسب بگیریم
متشکرم از حضورتون

سعید پنج‌شنبه 10 تیر 1400 ساعت 11:28 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عمو
باور میکنی این حال خوبت به منم منتقل شد
کار خوب اول حال خود آدمو خوب میکنه بعدم اطرافیان رو
راستی ممنونم از دعوتت خیلی دوس دارم بیام دفتر و خودت و کارهاتو ببینم

سلام پسرعموجان
باور میکنم
چون انرژی خوب شما را هم حس میکنم
انشاله

من پنج‌شنبه 10 تیر 1400 ساعت 12:59 http://me2020.blogsky.com

چه حس خوبی داشت این پستتونمهربونی توی وجودتون رخنه کرده
ان شالله همیشه سلامت باشین و تنتون سلامت باشه

ممنون عزیزدلم
بهم لطف دارید
به همچنین شما و عزیزانتون

افق بهبود پنج‌شنبه 10 تیر 1400 ساعت 15:56 http://ofogh1395.blogsky.com

از اینکه فرصت های کوچک کمک داشتی و ازش لذت بردی ،لذت بردم

خدا را شکر
از حضورتون سپاسگزارم

مهردخت پنج‌شنبه 10 تیر 1400 ساعت 18:58

تیلویی جانم چقدر حال خوب به من میده اینجا
کاش همه مون مثل تو باشیم

ای جانم
ممنون نازنینم
بهم لطف داری
مطمئنم شما خودتون الگوی مهربونی و خوبی هستید

ترانه جمعه 11 تیر 1400 ساعت 00:53 http://taraaaneh.blogsky.com

من فکر میکنم این خودش یک خوش شانسی هست که موقعیتی برای کمک به دیگران پیش میاد. احساس خوبی که کمک کننده میکنه بنظر من خیلی بیشتر ازکسی هست که بهش کمک میشه. امیدارم همیشه مثل امروز لبریز از زندگی باشی عزیزم و از این موقعیتها برای کمک به دیگران برات زیاد پیش بیاد

آفرین به این اشاره خوبی که کردی
منم برای همین نکته از خداوند تشکر کردم و ازش خواستم از این موقعیتها در اختیارم بزاره
واقعا نکته ظریفی را دیدید
ممنون عزیزدلم

نل جمعه 11 تیر 1400 ساعت 07:25

سلام عزیزم

در این صبح تابستونی برایت آرزوهای ناب و قشنگی میکنم از جنس خودت، پر از عشق،مهربونی
زندگیت قندباشه مثل عسل طبیعی

سلام نازنینم
صبح های تابستونیت پر از دلخوشی

رافائل جمعه 11 تیر 1400 ساعت 18:11 http://raphaeletanha.blogsky.com

سلام مهربونم.
مهربونیهات عالی هستند. امیدوارم انعکاسشون رو به بهترین شکل در زندگی ببینی.
باورم نمیشه که یک سال شد، چقدر عمر زود میگذره.‌ من که کاری برات نکردم. ان شاءالله همیشه تنت سلامت و لبت خندون باشه و دلت گرم.

سلام عزیزدلم
چه انعکاسی بهتر از حال خوش همون لحظه ای که به آدم دست میده؟
مهربونیات توی اون زمان سخت برام ارزشمند بود
ممنونم دوست جانم

عاطفه شنبه 12 تیر 1400 ساعت 10:09 http://irpolymer.blog.ir/1400/04/06/manhole-lid

سلام مرسی از انرژیتون
حسی که این زندگی داره بهم میده رو دوستش دارم

سلام به روی ماهت
بیشتر از حس های قشنگت برام بگو

فایزه شنبه 12 تیر 1400 ساعت 10:40

سلام عزیزمهربان
همین برش های کوتاه اززندگیست که قلب مهربان و....را معلوم میکنه...این برش ها از قلبی مهربان روحی بدون کینه وتربیت خانوادگی نشات میگیره
قلبت به وسعت دریا نازنینم
خداراشکر که شفا گرفتی

سلام نازنینم
بهم لطف داری عزیزدلم
براتون بی نهایت خوشبختی و سلامتی آرزومندم

سهیلا شنبه 12 تیر 1400 ساعت 20:56 http://Nanehadi.blogsky.com

خوش به حال همسایه هایی که تو رو دارن.


لطف داری سهیلا جان
من همیشه دوست داشتم و دارم که آدم نسبت به اطرافیانش بی تفاوت نباشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد