روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

میخواهمت ای هرچه مرا خواستنی تو

سلام

روزتون گل و بلبل

 

 

یک ارگان دولتی در نزدیکی دفتر کار من هست که یک طرح و یک فراخوان زده برای کارهای داخلی مربوط به یه سری از اعضا و کارکنانش

در این فراخوان باید هریک از این اعضا یه سری مدارک را کپی کنند یه سری مدارک را اسکن کنند یه سری فرم خاص را بگیرند و دونه دونه پرکنند و تحویل بدهند

اینگونه است که از دیروز یهو شلوغ شدم

اول از ترس کرونا تا جایی که ممکن بود میز را به درب ورودی چسبوندم و هیچکس نمیتونه وارد بشه

بعد هم هیچ وسیله ای جلوی دست مراجعین قرار ندادم که وسیله ی مشترکی برای انتقال ویروس وجود نداشته باشه

اما باید تک تک ازشون یه عالمه برگه و مدارک و شناسنامه و کارت ملی و ... بگیرم

و دوباره بهشون بدم و برای تک تکشون کارت بکشم

یه کمی نگرانم

داشتم به بستن کلی دفتر و رفتن در قرنطینه فکر میکردم که مسئول اون ارگان دولتی اومد و ازم خواهش کرد یه مدتی باهاشون همکاری کنم و کمکشون کنم تا این طرح اجرا بشه

خلاصه که یهو در معرض مواجهه با یه عالمه آدم قرار گرفتم

سعی میکنم فاصله را حفظ کنم

ماسک زدم اونم دوتا

دستام را هر 20 دقیقه یکبار حسابی با آب و صابون میشورم

اما نگرانی اومده سراغم

به خصوص که دیروز دوتا از همسایه هامون یه طور ناگهانی فوت شدند و علتش کرونا بوده

 

 

امروز باید برم کوره

زنگ زدم و با خانم کوره هماهنگ شدم برای ساعت 2

دیروز از ساعت 3 تا 7 و نیم یکسره سرپا بودم و ترانس زدم

آخراش دیگه واقعا حالم بد شده بود از شدت خستگی

یعنی وقتی نشستم توی ماشین احساس میکردم پاهام داره از بدنم جدا میشه

دوتا خشت 7 سانت هم برداشتم که شب بزنم

ولی اونقدر خسته بودم که حتی نتونستم بهش فکر کنم

امروز هم که بی نهایت شلوغ بودم و نشد که این دوتا خشت هم برسن به کوره

لازمشون داشتم برای زیرلیوانی های چوبی که سفارش داده بودم

ولی خب نشد...

حالا خدا بزرگه باشه برای دفعه بعد



پ ن 1: دقیقا از ساعت 10 دارم این پست را مینویسم و هنوز نشده تمامش کنم


پ ن 2: براش پیامک عاشقانه میفرستم

برام مینویسه همون دوستت دارم ساده بیشتر به دلم میچسبه


پ ن 3: برای تولد خواهر و پسته جان هیچ کاری نکردم

از توانم خارجه در این وضعیت کرونا بیرون رفتن

اینترنتی هم چیزی چشمم را نگرفت

باید یه فکری بکنم




نظرات 3 + ارسال نظر
رابعه دوشنبه 8 شهریور 1400 ساعت 14:03

سلام تیلو جان امیدوارم که گرفتار کرونا نشی استرس نداشته باش به خدا توکل کن .

سلام عزیزدلم
هم به خدا توکل دارم
و هم همه تلاشم را در مراقبت میکنم
ولی به هرحال ترسش ته دلمون وجود داره

امیر دوشنبه 8 شهریور 1400 ساعت 18:03

با سلام
فکر کنم الزایمر گرفته ام
چطور من دیروز کامنت نزاشتم اصلا مگه میشه . نکنه الزایمر گرفتم هر چه فکر می کنم به ذهنم نمی رسه دیروز . خیلی عجیب است با اینکه مستمع ازاد هستم اما سعی کردم مرتب حاضر باشم حالا چطور دیروز گذشته و من پیام نزاشتم برام عجیب است با عرض پوزش از شما

سلام دوست خوبم
نه خدا نکنه آلزایمر بگیرید

ترانه سه‌شنبه 9 شهریور 1400 ساعت 07:45 http://taraaaneh.blogsky.com

حتما اونها هم درک میکنن که بیرون رفتن امن نیست. توی خونه شاید بتونی چیزی پیدا کنی تا بهشون هدیه بدی؟ مثلا از میناکاریهات؟

آخه پسته یکساله میشه
میناکاری به دردش نمیخوره که
اسباب بازی تازه و جدید میخواد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد