روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

تو گذشتی و شب و روز گذشت

سلام

روزتون آرام

آرامش یه نعمت بزرگه توی زندگی

گاهی دلمون هیجان میخواد اما آرامش توی قلب و ذهنمون که حاکم باشه ، همه چیز زیباتر میشه



دیروز نزدیک ظهر در حال انجام کارهای روزمره ی خودم بودم که للی زنگ زد

با ذوق گوشی را برداشتم و با همون صدای پر انرژی گفتم : سلام عزیزدلللللللللللللللللم

با صدای بلند گریه ش دلم ریخت

قلبم شروع کرد به تند تند زدن

بلند بلند حرف میزد و جیغ میزد و گریه میکرد

و من حتی یه کلمه از حرفاش نمیفهمیدم

دست و پام را هم گم کرده بودم و نمیدونستم چیکار کنم

بهش گفتم : للی جانم یه کمی آروم باش... من اصلا متوجه نمیشم...

آروم باش و بهم بگو کجایی تا بیام پیشت

بازم همونطوری حرف میزد و من واقعا حتی یه کلمه هم متوجه نمیشدم

چند دقیقه ای همینطوری گذشت ... صبر کردم تا یه کمی گریه هاش کمتر بشه ... ولی بیفایده بود

بهش گفتم یه لوکیشن بفرست تا هر جایی هستی خودم را برسونم بهت

یه کمی صداش قطع شد ... بعد گفت الان خودم میام...

گفتم : من دفتر هستم ... بیا

دلشوره اون نیم ساعت تا برسه قابل گفتن نیست ...

دیگه وقتی رسید وسط کوچه ایستاده بودم و طاقت نداشتم ...

به محض رسیدن بغلش کردم و اون همچنان داشت با صدای بلند گریه میکرد...

خیانت!!!!!!

للی و همسرش یه مغازه لوازم تحریری باز کردند

صبحها تا ساعت 2 للی اونجاست

بعدازظهرها هم از 5 تا 10 شب همسرش

همسرش صبح ها در یک شرکتی مشغول به کار هست

دیروز نزدیک ظهر للی هرچقدر میگرده ماشین حساب را پیدا نمیکنه... بهش نیاز داشته

چند تا مشتری را با ماشین حساب گوشیش راه میندازه و بعد هرچی میگرده پیدا نمیکنه

برای همین دوربین را چک میکنه که ببینه همسرش دیروز عصر ماشین حساب را کجا گذاشته

باز کردن دوربین همانا و دیدن تصویر یه خانم درکنار همسرش همان

تصاویر را برمیگردونه به ابتدای زمان ورود... همسرش با کیک و آبمیوه میاد مغازه

بعد خانم جوانی وارد میشه - خیلی صمیمی دست میده - بعد مانتو و شالش را در میاره و با بلوز و شلوار خیلی دوستانه آقای همسر را در آغوش میگیره و یه لب طولانی....

اونم دقیقا جلوی دوربین... جایی کاملا واضح....

تازه کار به همین جا ختم نمیشه .... همسرش با خانم چندین بار به پستوی پشت مغازه سر میزنن و هربار 10 دقیقه ای همونجا میمانند

للی دیوانه شده بود

اونقدر گریه کرده بود که کبود شده بود

اشکاش میچکید و شال و مانتوش از اشک خیس شده بود

دیدن این صحنه ها... اونم با وضوح تمام ...

جایی برای هیچ حرفی باقی نمیماند...

هیچ کاری از دستم بر نمیومد

به زور یه جرعه آب به خوردش دادم

ولی فایده نداشت ...

یکساعتی بغلش کردم و باهاش حرف زدم

ازش خواستم اول آرامشش را بدست بیاره و قبل از هر حرکتی با یه مشاور صحبت کنه

شماره آقای دکتر را گرفتم و گوشی را دادم دستش... یه زور یه کمی حرف زد و حرفای آقای دکتر را نپذیرفت

خودش یه شماره مشاور داشت ، زنگ زد و حرفای اون مشاور هم براش پذیرفتنی نبود

من بهش حق میدادم

اصلا توی اون حال و شرایط هیچی براش پذیرفتنی نبود

وقتی آرومتر شده بود و دیگه گریه نمیکرد تصمیم گرفت بره

هرچی اصرار کردم اجازه بده کنارش بمونم و هرجا میخواد بره باهاش برم قبول نکرد

رفت که بازم به مغازشون سربزنه و همه فیلم ها را تا جایی که روی حافظه هست چک کنه

دیگه از سردردی که اومده بود سراغم براتون نگم ...

رفتم خونه و هرچند ساعت یه بار بهش زنگ زدم

بعدازظهر رفت خونه خاله ش و با شوهرخاله ش که هم بزرگ فامیل هست و هم خیلی قابل اعتماد و عاقل هست، مشورت کرد...

فعلا ماجرا را سپرده به اونها... هنوز همسرش خبر نداره ...

خیانت یه مقوله پیچیده و عجیب و دردناکه

من خودم تجربه ش را دارم و همتون میدونید که زخمی همین دشنه هستم ...

برای همینم سعی کردم هیچ نسخه ای نپیچم و هیچ پیشنهادی ندم

فعلا شنونده و همراه و همدلم

هرچند ساعت یه بار بهش زنگ میزنم و به حرفاش گوش میدم

بهش گفتم هروقت خواست جایی بمونه در خونمون به روش بازه ...

ولی دردهاش ...رنجهاش... غصه هاش...همه را درک کردم و یه عالمه خاطره ی کهنه و فراموش شده برام زنده شد...

بگذریم ...




صبح امروز رفتم قرض الحسنه ای که بهم آدرس داده بودند برای پرداخت حق آب کشاورزی باغچه...

بعدش هم قرار بود نان بخرم ... ولی نانوایی مورد نظر تعطیل بود

بدو بدو اومدم دفتر

یه لیست بلند و بالا از یه عالمه کار تهیه کردم

یه لیست هم نوشتم برای کارهایی که باید انجام بدم تا اومدن داداش و همسرش

اینطوری میشه که حس میکنم زمان کم دارم

باید عجله کنم

میخوام یه مقدار از میناکاریها را هم تمام کنم و برسونم به کوره و قبل از نیمه مرداد آماده بشم برای کارهای مدارس

و این یعنی باید یه کمی بیشتر تلاش کنم

از برنامه عقبم ...




پ ن1: دیشب نرفتیم پاتوق عموجان

احساس میکردم یه چیزی گم کردم


پ ن 2: یه عالمه با آقای دکتر حرف زدم

با نظراتشون در مورد مقابله با این قضیه موافق نبودم

ایشون هم نظرشون این بود که من زیادی دارم احساسی به قضیه نگاه میکنم

و باید به روحیات و برخوردهای للی هم توجه کنم


پ ن 3: مغزبادوم کلاسهای خطاطی را شروع کرده و چقدر زیبا مینویسه



نظرات 29 + ارسال نظر
مریم سه‌شنبه 20 تیر 1402 ساعت 11:09

سلام تیلو خانم مهربان خیلی برای دوست تان ناراحت شدم همیشه در این موارد یک سوال بزرگ بی جواب در ذهنم پر رنگ میشود چرا همجنس به همجنس خیانت میکند و چرا با وجود این همه دختر و پسر مجرد سراغ خانم و اقای متاهل میروند در هر صورت خدا کند برای دوست تان بهترین ها رقم بخورد

سلام مریم نازنینم
منم جواب این سوال را نمیدونم
ولی در این مورد خاص حدس میزنم که آقا به اون خانم نگفته که متاهل هست
خیلی بعید هست که یه دخترجوان با علم و آگاهی به متاهل بودن وارد رابطه بشه...

ربولی حسن کور سه‌شنبه 20 تیر 1402 ساعت 11:18 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
خیانت را نمیشه تائید کرد.
اگه کسی با همسرش مشکل داره باید پیش از شروع یه رابطه جدید رابطه قبلی را قطع کنه.
امیدوارم مشکل حل بشه.

سلام جناب دکتر
دقیقا نظرم همین هست
اصلا گاهی هر دو نفر آدمهای خوب... ولی وقتی دیگه از این رابطه اون انرژیهای لازم را نمیگیره باید قبل از اینکه وارد رابطه دیگه ای بشه تکلیف رابطه قبلی را مشخص کنه

مهردخت سه‌شنبه 20 تیر 1402 ساعت 11:35

خوش به حال للی که دوستی همچون شما داره .
این تنها چیزیه که میتونم بگم

کاری از دستم براش بر نمیاد
فقط دارم غصه ش را میخورم

عابر سه‌شنبه 20 تیر 1402 ساعت 11:38

سلام، چقققققدر اتفاق بد و زشتیه ، من که خوندم توامان هم بسیار غمگین شدم هم خشمگین ، در حدی که فکم درد گرفت، خیلی اونایی که خیانت میکنند عوضین یادشون میره که شرط ازدواج فقط عشق نیست بلکه تعهد هم هست در نتیجه هزار دلیل بیارن که شاید اینطور بوده و شاید اونطور بوده باز موجه نیست، اگر برعکس بود و همسر ایشون این فیلم رو میدید هیچ کسی جای اغماض نمیذاشت اینکه جامعه (خواسته یا ناخواسته) بنابر جنسیت آدمها رو محق به انجام پستی و پلیدی میدونه خیلی خیلی خیلی دردناکه.

سلام جناب عابر
ببخشید که این فشار عصبی را به شما هم منتقل کردم
دقیقا همینطوره که گفتید
هیچ جای سخنی برای کسی که خیانت میکنه باقی نمیماند...

عابر سه‌شنبه 20 تیر 1402 ساعت 11:41

وای تیلو من خیلی لجم گرفته بره فیلم رو با ویدئو پروژکتور بندازه روی دیوار شرکت همکارهاش بشناسنش مردک ....رو،آبروش بره، دلم خنک بشه

للی خیلی دختر دل رحم و آرومیه ... ولی واقعا ازش بعید نیست که چنین کاری بکنه
و اگه بکنه من سرزنشش نمیکنم
ولی نمیدونم واقعا با این کار آبروی اون آقا میره یا نه... گاهی حتی با افتخار این را برای همکاراش قبلا تعریف کرده
دیدم و شنیدم این موارد را که میگم

خواننده خاموش سه‌شنبه 20 تیر 1402 ساعت 12:35

خیلی ناراحت کننده است!! فکر نمی کنید این آقا که میدونه دوربین روشنه عمدا این کار رو کرده ؟! تا دوست شما عکس العمل شدیدی انجام بدهد ، شاید هم دفعه اولش نیست !!

ناراحتت کننده ست ... شنیدن خیانت... همیشه ناراحت کننده ست
این آقا نمیدونسته که دوست من به فایلهای دوربین دسترسی داره

سعید سه‌شنبه 20 تیر 1402 ساعت 12:58 http://www.zowragh.blogfa.com

سالم دختر عموجان
فقط میتونم بگم متاسفم برای للی
خیانت بد ترین زخمه
منم زخم خیانت خوردم

سلام پسرعموجان
منم زخمی این دشنه هستم ...
و میدونم این درد چه دردی هست... خدا به همه کمک کنه

Nazi سه‌شنبه 20 تیر 1402 ساعت 13:07

بچه داره؟ بنظرم گفتن این موضوع به فامیل کار درستی نیست. اگر بچه داره یا میخواد زندگی کنه بهتره بین خودشون حل کنند و فامیل وخانواده ها متوجه نشن ولی اگر میخواد جدا بشه قضیه متفاوته ولی حتما فیلما را داشته باشه و یه تحقیق را جع به اون خانم که کی هست و مجرده یا نه. تصور دیدن این لحظات برای دوستت چقدر دردناک بوده

نه بچه نداره
بله به نظر من هم اول باید تکلیفش را مشخص کنه و از هیجانات عبور کنه و ببینه میخواد چیکار کنه
به نظر شخصی من، اینکه اون خانم کی و چی هست خیلی در اصل موضوع فرقی نداره ... من به شخصه فکر میکنم اون خانم موضوع و مشکل دوست من نیست

مهتا سه‌شنبه 20 تیر 1402 ساعت 13:23

سلام تیلو جون
چقدر ناراحت شدم واسه للی واقعا خیلی سخته برای یک خانوم که خیانت ببینه
مطمئناً للی روزای سختی رو داره میگذرونه
منم با نظر آقای دکتر ربولی موافقم واقعاً اگه از همسرشون راضی نیستند رابطه رو قطع کنند

سلام به روی ماهت
ببخشید ناراحتتون کردم
همه با این نظر موافق هستیم ... اگر هریک از طرفین از رابطه راضی نیست باید مطرح کنه و تکلیف رابطه را مشخص کنه... نه اینکه خودش به تنهایی وارد رابطه بعدی بشه

مریم سه‌شنبه 20 تیر 1402 ساعت 13:55

سلام مجدد تیلو خانم مهربان من با توجه به مغازه بودن و با توجه به اینکه دوست تان هر روز صبح تا ظهر انجا بودند امکان ندارد این خانم نداند که این اقا متاهل نیست در ثانی یکی از دوستان حرف درستی گفته اند این اقا شاید مخصوصا دوربین را خاموش نکرده اند به هر حال واقعا دوست تان در موقعیت خیلی بدی هست من از ظهر که پیام تان را دیدم برایشان دعا میکنم چون واقعا خیلی خیلی سخت هست خدا به داد دلش برسد

سلام مریم جان
اینکه اون خانم میدونه یا نه اصلا بحث جداگانه ای میطلبه
اون خانم مساله دوست من نیست ... حالا اون خانم نه ... یکی دیگه... مساله اصلی همسر دوستمون هست که باید متعهد و وفادار بمونه
خیلی متشکرم که دعا میکنید... انرژی خوب این دعاها حتما گشایشی میشه در زندگیش

الهام سه‌شنبه 20 تیر 1402 ساعت 14:42

چه تلخ و سخت...
فقط کاش یادش باشه، سریع یه کپی از فایلهای دوربین برداره؛ مدرک مهمیه.

اتفاقا همون روز فرستادمش دوباره مغازشون تا روی یه فلش بک آپ فیلم ها را نگه داره

شیرین‌۲ سه‌شنبه 20 تیر 1402 ساعت 15:12

دوستت بچه هم داره تیلو جان؟


چه درد و زخم بدی، اما یک وقت هایی آدم خیانت رو میشنوه ، اما دوستت بدون پیش زمینه ذهنی، اون رو یکباره مشاهده کرده. این بدترین شکل خبردار شدن از خیانت همسره
خدا کمکش کنه که از ابن‌ بحران راحت تر عبور کنه. متاسفانه خیلی همه گیر شده و این خیلی دردناک و بده

خدا را شکر که بچه نداره
خیانت به هر مدلی که خبر دار بشی وحشتناکه ... حالا فکرش را بکن که با چشمای خودت همه صحنه هاش را تک تک ببینی
روحش زحمی شده ... خدا کمکش کنه

لاندا سه‌شنبه 20 تیر 1402 ساعت 15:35

خیلی خیلی ناراحت شدم برای للی.... نمیدونم چجوری ولی دعا می کنم آرامش به قلبش برگرده... کاش لااقل فیلم ها رو نمی دید. نمیشه ازش بخوای بقیه شون رو نبینه؟ این فیلم ها دیگه هییییچ وقت از ذهنش پاک نمیشه...

الهی آمین
لاندای عزیزم منم همین دعا را براش کردم
دیدن اون فیلم باعث میشه تا اخر عمر اون صحنه ها جلوی چشمش زنده باقی بمانند

الف مثل الی سه‌شنبه 20 تیر 1402 ساعت 16:55

سلام تیلو جانم
چقدر سخت و چقدر سخت و چقدر سخت...
متاسفم برای للی
اتفاقا چندروز پیش بود که یاد اون دیدار دوستانه با للی افتادم...

امیدوارمبتونه بخوبی اوضاع مدیریت کنه

سلام به روی ماهت
دوست قدیمی و نازنینم
ممنون که بازم بهم سر میزنی
چقدر از حضورت خوشحالم

ای داد...
للی من زخمی شده ... زخم عمیقی که حالا حالا ها خوب شدنی نیست

نوشین سه‌شنبه 20 تیر 1402 ساعت 18:31

به خدا قسم که از صب هی میخام بیام سربزنم وقت نمیکنم انگار یچیزی منعم میکرد تا الان ک تونستم و یه تایم تو خواب عصر بچه ها گیر آوردم ک‌بیام بخونمت، یعنی چنان رعشه ای بجونم افتاد و برق از سرم پرید ک دیگه نتونستم مثل پستای قبل ک‌دوباره برمیگردم ومیخونم، رو‌باز بخونم، فقط و فقط برای للی آرزوی صبر و آرامش دارم و بهترین تصمیم، نمیتونم درکش کنم اما خیلی خیلی حال بدیه تصورش کردم، خدایا خودت آروم و قرار دلش باش، الان چققدر همه چیز از خاطرات روز اول ازدواج براش مرور میشه

وای نوشین جانم ببخشید
شما را هم ناراحت کردم
معذرت میخوام
خیانت خیلی درد بزرگی هست
نمیخواد درکش کنی... همون بهتر که اصلا بهش فکر نکنی... براش دعا کن

سارا سه‌شنبه 20 تیر 1402 ساعت 20:08 http://15azar59.blogsky.com

خیانت قابل بخشش نیست
برای دوستتون خیلی ناراحت شدم
حالا هر چی بیشتر پیش بره ابعاد تازه ای براش روشن میشه مثل یه گنداب که با همزدنش بوی بد و نامطبوعش دوباره پخش میشه
ایکاش همسرش انقدر شهامت و مردانگی داشت که اگر للی را دوست نداره اول ازش جدا بشه بعد بره دنبال کس دیگه

منم براش ناراحتم سارای نازنینم
والا اونقدر رضایت از زندگی مشترک در این دوآدم بالا بود که من آخرین باری که دیدمشون یه نفس راحت کشیدم که اینهمه کنار هم آرومن

مامان طاها سه‌شنبه 20 تیر 1402 ساعت 21:34

خیانت هیچ‌جوره قابل بخشش نیست مخصوصا که خانمش باهاش همکار بوده
و‌این خیلی نامر دی در همان مکانی که خانمش داره زحمت میکشه ،مذد ناخلفش رابطه عاشقانه بر پا کرده
تف به شرف همچین مردی

خیانت قابل بخشش نیست
خیانت زخمی هست که التیام نداره
ولی اگه چشمامون را بهتر باز کنیم و یه نگاهی به اطرافمون بندازیم میبینم که بارهابارها خیانت رخ میده و توسط همسر بخشیده میشه ... اینها واقعیت های زندگی هستند
من که میگم این آدمهایی که اینکار را میکنن اصلا شرف ندارن

لیلا سه‌شنبه 20 تیر 1402 ساعت 22:26

سلام
خیلی ناراحت شدم برای للی. میتونم بپرسم آقای دکتر و مشاور چی گفتن که للی نپذیرفت ؟
همیشه فکر میکنم که اگه روزی همسرم بهم خیانت کنه چه عکس العملی باید داشته باشم قبلا که بچه نداشتم میگفتم صد در صد جدایی. ولی الان که بچه دارم اگه همچین اتفاقی بیفته … نمیدونم واقعا نمیدونم. خیلی دردناکه

سلام لیلای عزیزم
ببخشید که ناراحتتون کردم
آقای دکتر سالهاست که للی را میشناسن و بارها و بارها بهش مشاوره دادند
برای همین میگن للی دچار هیجانات لحظه ای شدید میشه ... بهتره یه تصمیم قطعی بگیره و بعد دست به هر عمل بعدی بزنه...
به این چیزا فکر نکن
آدم اگه بخواد به این چیزا فکر کنه دیوانه میشه

الهه سه‌شنبه 20 تیر 1402 ساعت 23:15

سلام تیلوی مهربون .متاسفم .خدا خودش به للی کمک کنه تا راه درست رو انتخاب کنه .چقدر این اواخر زیاد شنیدم از موارد مشابه.اون آقا فکر نمیکرده روزی نیاز بشه دوربینها بازبینی بشه مثلا توسط پلیس .

سلام الهه نازنینم
الهی آمین
این موارد خیلی خیلی زیاد شده ... زن و مرد هم نداره
ولی کاش یه کمی قبل از هر کاری فکر کنیم
قبل از اینکه هرکاری دلمون خواست بکنیم به عواقبش... به آثارش... به زخم هایی که به بقیه میزنیم فکر کنیم

ترنج سه‌شنبه 20 تیر 1402 ساعت 23:22

بگم با خوندن اتفاقی که برای للی افتاده دوباره خاطرات تلخ گذشته زنده شد، باور میکنی؟

باور میکنم
چون خودم هم دچار همین حالات شدم

مادر خونه چهارشنبه 21 تیر 1402 ساعت 00:58 Http://n1393.blogsky.com

هزاران افسوس
داشتم به این قضیه فکر‌میکردم
که خانمها
حتی از اینکه همسرشون به کس دیگه ای فکر کنه چقد عصبی و پژمرده میشن
چه برسه به این شوک بزرگی که به این‌خانم وارد شده ....
یه مراجع آقا داشتم که متاسفانه خیانت مادرش رو با دامادش(شوهر خواهرش) دیده بود و چندین بار دست به خودکشی زد
دنیای عجیبی شده
و من هربار با شنیدن این حرفا مغزم ارور میده...

خیلی دنیای بدی شده
حواسمون به حریم و حرمت همدیگه نیست
خودخواه شدیم
به جای اینکه هوای همدیگه را داشته باشیم فقط و فقط به فکر خواسته های به حق و ناحق خودمونیم
ببین چقدر زندگی را برای بقیه پوچ میکنیم ..... با همچین حرکتهایی...

mani چهارشنبه 21 تیر 1402 ساعت 07:20

ببخشید حرصتون دادم

فری چهارشنبه 21 تیر 1402 ساعت 07:53

چه ماجرای دردناکی بود امیدوارم که مشکل دوست تون بزودی حل بشه و چه قدر خوبه که دوستی مثل شما رو در کنار خودش داره .

کار خاصی از دستم برنمیاد براش
فقط تا جایی که امکان داره آرومش میکنم که هیجانی تصمیم نگیره

لیمو چهارشنبه 21 تیر 1402 ساعت 09:20 https://lemonn.blogsky.com/

وای تیلو چقدر سخت، چقدر بد
از ته قلبم امیدوارم چنین آدمهای خیانتکاری از روی زمین محو بشن. برای اونها شاید یه بازی و مسخرگی باشه اما اونی که خیانت میبینه همزمان از هزاران نقطه دچار شکستگی میشه. اعتمادش، عشقش، زحماتش...

میدونی لیموجانم
زخم خیانت از اون زخمهایی هست که هیچوقت خوبه خوب نمیشه
اثرش تا همیشه روی روح و روان آدم باقی میماند

رهآ چهارشنبه 21 تیر 1402 ساعت 17:06 http://Ra-ha.blog.ir

تیلوی عزیزم چقدر برای للی ناراحت شدم و راستش گریه م گرفت ... خب تو میدونی که چرا ..
چقدر خوب که کنارش بودی، دقیقن یاد دوستم افتادم و بودنش تو اون روزا کنار من، و چقدر مرهم بود برام ... چقدر خوب که للی تو رو داشت اون لحظه ... به جای منم بغلش کن ...

ببخش رهای عزیزم
میدونم این مقوله را درک میکنی و برای همین خیلی ناراحت شدی
رهای عزیزم .... گاهی بخشیدن بهترین تصمیم هست
گاهی میبخشی... درد را تحمل میکنی... رنج را میکشی و بعدش از نتیجه راضی هستی
گاهی واقعا سرشریک زندگی بعد از این ماجرا میخوره به سنگ... واقعا متوجه میشه که چه خطایی کرده ... متوجه میشه که داشته چه جواهری را از دست میداده...

مه سو چهارشنبه 21 تیر 1402 ساعت 22:44 http://mahso.blog.ir

با خوندن پست بالاتر تقریبا حدس زده بودم ماجرای خیانت بوده ولی خوندم که مطمئن بشم....متاسفانه خیانت خیلی ساده و زیاد شده... از تصور اینکه خیانت ببینی اونم از یاری که حاضری سرش قسم بخوری.....وای اصلا تصورش هم همه باورهات رو میشکنه و چه دردی کشیده للی....اینجور که توی کامنتا خوندم رضایت از رابطه و ارتباط بینشون هم داشتن...اما انگار فقط در ظاهر بوده...
اصلا نمیتونم درک کنم خانمایی که وارد یه زندگی متاهلی دیگه میشن رو....و در کنارش نمیخوام درک کنم مردا و زن هایی که توی رابطه شون تعهد ندارن...
من همچنان هم قاطع میگم اگه خیانت دیدی باید تموم بشه اون رابطه....رابطه ای که دستکاری شده، که تخریبت کرده، که دلتو هزار تکه کرده و حتی در کنارش روحت رو تکه تکه کرده ارزش فرصت دوباره رو نداره...بارها اینو به مستر اچ گفتم.... و معتقدم اگه رابطه ای مشکل داره باید با شریکت در میون بذاری...اگه برطرف شد رفعش کنی....اگه نشد هر دو از قید هم راحت بشن و بدون فکر دیگه ای برن و با کسی که دلخواهشون هست وارد رابطه ی جدید بشن....بدون حضور شریک دیگه ای توی زندگی....

کاش نخونده بودی مه سوی نازنینم
توی این روزهات خیلی بد هست که کامت را تلخ کردم
معذرت خواهی میکنم
من همیشه همه تقصیرها را متوجه شریک زندگی میبینم که خیانت میکنه
منم نظرم عین شما هست ... منم وقتی خیانت دیدم تمامش کردم ...
در این مورد زیاد فکر نکن و خودت را ناراحت نکن
شرایط فعلیت برای خوندن و حرف زدن در این باره مناسب نیست

مامان فرشته ها پنج‌شنبه 22 تیر 1402 ساعت 09:57 http://mamanmalmal.blogfa.com

اونقدر موضوع خیانت اپیدمی شده که دیگه دیدنش از هر فردی بعید نیست جامعه به سمت بی حیایی خاصی پیش میره و تیلو جان درسته که مشکل اصلی از بی تعهدی مرداست اما همجنس های ما ابلیس شده اند پارسال در بازار رضا مشهد شاهد حضور دو دختر با رفتار جلف با ظاهری جلف تر و به قول خودشون پایتخت نشین بودند که سربه سر پسری زیبا ومحجوب میگذاشتن که ما میخوایم باهات دوست بشیم وپسر خودش رو به اون راه میزد اونم وسط شلوغی بازار اخرش پسره دید کوتاه نمیان گفت خوب من باخانمم اشناتون میکنم و هر چی پسر باحیا بود اونها گستاخ
خدایا حالم بهم خورد
توی شهر کوچک ما که همه همدیگر رو میشناسند دختران مجرد دام برای مردان متاهل که از نظر مالی به ثباتی رسیده اند پهن میکنند و اصلا از اینکه بقیه بفهمند هم ابایی ندارند به قول خودم ظاهرها زیباتر و درون افراد پلشت تر شده
روزگار رقت باری شده
کاش دوستتون میتونست به کسی حرفی نزنه وفقط با مشاور حرف بزنه چون از حالا به بعد حرف بقیه هم میاد روی مشکلاتش خدا خودش بهترین راه رو جلوی پاش بزاره

دوست جانم
واقعا جامعه به سمت بی حیایی میره و من هم اینو دوست ندارم
اینکه خط ها و مرزهای انسانیت شکسته شده و اینکه به حریم همدیگه احترام نمیزاریم خیلی بد هست
هم مرد و هم زن به یک اندازه باید پایبند به تعهدی که میدن باشن
ازدواج یک قرارداد دو طرفه ست
منم در این جامعه زندگی میکنم و مبینم این مشکلات و دردها را ... احساس شخصی من این هست که فشارهای اقتصادی نقش خیلی پررنگی در این مشکلات داره
خداوند به هممون کمک کنه

مگی جمعه 23 تیر 1402 ساعت 20:18

چقدر دردناک بود این پست
ولی چقدر خوبه که به قول مشاور دوستم خودمون رو محکم‌تر بسازیم و با دیدن یا شنیدن همچین اتفاقی خودمون رو نبازیم
نمیدونم چقد شدنی باشه ولی کاش باشه

من نمیدونستم شمام خیانت دیدی کهمیبوسمت مهربونم

مگه شما منو میخونی؟
میدونی خیانت یه مقوله دردناکه ... باید خودمون را بسازیم .... باید خوددار و محکم باشیم ... ولی برخورد با اون فرد مقابل هم خیلی مهمه هست که چه برخوردی بکنیم و چه تصمیمی بگیریم

خیانت دیدم ... از بدترین مدلهاش... با چشمام خودم
ولی من تحمل نکردم
به نظر من خیانت بخشیدنی و تحمل کردنی نیست ... به نظر شخص من کسی که خیانت کرده لایق ادامه رابطه با من نیست

مگی شنبه 24 تیر 1402 ساعت 13:03

الان خیلی خیلی کم میام تو وبلاگ خودم یا بچه‌ها
قبلا می‌خوندم ولی اصلا چنین چیزی یادم نیست

امیدوارم منظم‌تر اینجا باشم و بخونمت

+ تیلو جون، از نظر من هم کسی که خیانت کنه خیلی مورد اعتماد نیست ولی درک می‌کنم که خیلیا نمیتونن جدا بشن متاسفانه

ولی همین که باز شروع کردی به نوشتن و سر زدن خیلی خوبه
ممنون که به منم سر میزنی و از حضورت خوشحالم
با نظرت در مورد اون کسی که خیانت میکنه کاملا موافقم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد