روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

نه در اندیشه که خود را ز کمندت برهانم

سلام

روزتون بخیر

امروز دیگه خیلی دیر شد برای نوشتن پست

صبح زود دوش گرفتم و آماده شدم و رفتم باشگاه

هر بار میرم مینویسم انرژیش عالیه که تشویق بشید

که شما هم اگه مثل من برای ورزش کردن دارید دست دست میکنید و وقت براش پیدا نمیکنید ... هرطوری شده براش وقت جور کنید و ازش انرژی بگیرید

خلاصه که بعد از باشگاه اومدم دفتر





از دیروز ظهر که داشتم با للی حرف میزدم و یهو قطع کرد و گفت خودم بعدا تماس میگیرم ، دیگه ازش خبری نداشتم

چند بار بهش مسیج زدم و جواب نداد

حدس زدم با همسرش صحبت میکنه

که حدسم هم درست بود

امروز زنگ زد و دقیقا طبق پیش بینی های آقای دکتر و حدسیات خودم تصمیم داشت یه فرصت دوباره به همسرش بده

همسرش دیروز رفته بود خونه و مفصل باهاش حرف زده بود و ابراز ندامت و پیشیمانی کرده بود!!!!!

و صددرصد خودش را مقصر میدونه و قول داده که دیگه این کار را تکرار نکنه!!!!!!

اینکه گفتم بهتون آقای دکتر با للی حرف زد و للی حرفای آقای دکتر را نپذیرفت همین ها بود...

آقای دکتر به للی گفت که من سالهاست تو رو میشناسم و با توجه به روحیاتت بهتره که هیجانی تصمیم نگیری و فعلا موضوع را با کسی جز یه مشاور در میان نزار....

البته که للی به خواهرشوهرش گفت... بعدش به خاله و شوهر خاله ش گفت... خاله و شوهر خاله هم به برادرشوهرش گفتند

اما بازم ماجرا با همین چند نفر فعلا ادامه داره و به بقیه گزارش داده نشده

من از صحبتهای للی متوجه شدم که میخواد یه فرصت دوباره به همسرش بده !!!!!

البته من باهاش صحبت کردم و با توجه به روحیاتش میدونم که این فرصت دوباره براش کار آسونی نیست ... ولی خب تصمیم خودش هست دیگه

اینا را نوشتم ... چون همتون زحمت کشیدید و دعا کردید و همدردی کردید ... باید خبر میدادم

و هر خبر دیگه ای هم بگیرم میگم بهتون



من و مادرجان مدتی بود که داشتیم به گزینه خرید یه میز ناهار خوری بزرگ 10 یا 12 نفره فکر میکردیم

دیروز بعد از ظهر ... بعد از چرت عصرانه تابستانی....

تصمیم گرفتیم که یه مقداری وسایل را جابجا کنیم و ببینم جا برای همچنین میزی میتونیم باز کنیم یا نه

اول مبلهای راحتی را آوردیم سمت مبلهای پذیرایی و یه چیدمان گرد به همشون دادیم تا بشه از فضای پشت مبلها که سمت آشپزخونه ست به عنوان ناهارخوری استفاده کنیم ...

اما یه حس تنگی و خفگی داشت که خوشمون نیومد

بعد تصمیم گرفتیم جزیره را جابجا کنیم و منتقلش کنیم یه سمت دنباله آشپزخونه و جای جزیره میز ناهارخوری بزاریم

زیر جزیر دوتا کابینت خیلی خیلی بزرگ و عمیق داریم که اندازه کل کابینتها توش ظرف و ظروف هست

خالی کردنش بینهاست وقت برد...

یک گلدان کریستال هم از دستم افتاد و شکست...

خلاصه جزیره را خالی کردیم و جابجا کردیم و بازم خوشمون نیومد...

در نهایت همه چیز را برگردوندیم سرجای خودش و هلاک و خسته و له ... نشستیم سرجای خودمون

و از منظره مرتب و منظم و خلوت خونه لذت بردیم...

و اینطوری بود که کل عصر و سرشب مون به جابجایی مبل و وسیله و صندلی گذشت



پ ن 1: خانم همسایه از من کارتن برای اسباب کشی میخواد

بهش میگم کاغذها دیگه با کارتن بسته بندی نمیشن... وکیوم پلاستیکی دارن 

کارتنهای مربوط به سایر وسایلمون هم کوچولوهست و من جمع نمیکنم

میگه در چه حد کوچولو... یکی از تونرهای دستگاه را برمیدارم و نشونش میدم

میگه همین خوبه یه گلدون میتونم بزارم توش... !!!!!!!


پ ن 2: پینوشت اول را که نوشتم یاد نوشته های آقای دکتر ربولی افتادم


پ ن 3: از صبح تا حالا فقط تونستم تلفن جواب بدم

باورتون میشه

همه کارهام روی هم انبار شد


پ ن 4: دو روز بود کارتخوان کار نمیکرد... کسی هم که پول نقد نداره ... کلا داشتیم صلواتی کار میکردیم

بعد همین الان فهمیدم علتش این هست که قبض تلفن را پرداخت نکردم و تلفن را قطع کردند....

نباید یه پیامکی چیزی بدن؟؟؟؟؟؟؟؟




نظرات 20 + ارسال نظر
سارا چهارشنبه 21 تیر 1402 ساعت 12:42 http://15azar59.blogsky.com

ما اینجا جعبه های یونولیتی نسبتا بزرگی داریم که جای کیت هست و اینجوری بهت بگم که به محض خالی شدن ناپدید میشه من ۶ ۷ تاشو برای خواهرم بردم که میخواست اسباب کشی کنه و دیگه نیازی به کارتن تقریبا نداشت

کاش خانم همسایه نزدیکت بود...
یادت باشه یه چندتاییش را ناپدید کنی برای مبادا

ربولی حسن کور چهارشنبه 21 تیر 1402 ساعت 12:59 http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
من نمیتونم بگم دوستتون کار درستی کرده یا نه؟ مطمئنا چیزهایی توی زندگیشون هست که ما خبر نداریم.
اما امیدوارم دیگه چنین مشکلی براشون پیش نیاد.
یه چیز دیگه هم میخواستم بگم که چون اینجا خانواده نشسته نمیشه گفت


سلام جناب دکتر... اون چیزی که نمیشد گفت یعنی چی بود؟؟؟؟؟؟؟؟
دقیقا همین هست ... ما از زندگی دیگران خبر نداریم ....

دل آرام چهارشنبه 21 تیر 1402 ساعت 13:11

وای ماجرای للی دیوانه کننده است
چه فرصتی بهش بده آخه
راهکار دکتر چی بود؟

واقعا دیوانه کننده ست خیانت...
دکتر براساس تیپ شخصیتی و برخوردهای للی راهکار میدن
بهش گفتند فعلا هیجانی رفتار نکن و ماجرا را برای فامیل و آشنا تعریف نکن
فقط و فقط مراجعه به مشاور

عابر چهارشنبه 21 تیر 1402 ساعت 14:28

دوستتون رو اصلا قضاوت نمیکنم چون هزار چیز رو حتما ادم مد نظر قرار میده، امااا راستش نظر شخصیم( که عمیقا امیدوارم اشتباه باشه) اینه که این حد از خیانت تا این مقدار پیشرونده یه اشتباه آنی و ... نبوده احتمال زیاد عمرش نمیتونه کوتاه باشه ، از این به بعد زندگی برای للی چه اون آقا درست زندگی کنه چه غلط سخت خواهد بود این جا زندگی به برزخ میرسه چون اون آقا الان آگاهِ که خانمش خبر داره و از این به بعد حواسش بیشتر جمعِ که سوتی نده و متاسفانه اعتماد وقتی خدشه دار بشه هیچوقت زندگی به کیفیت قبل برنمیگرده . حالا یه سری میگن خدا هم توبه رو قبول میکنه باید بخشید امیدوارم که لیاقت این بخشش رو داشته باشه (در ضمن من چون خیلی گیرم توی رانندگی همسرم بهم میگن جناب سرهنگ ،الان هم بهم میگی جناب خنده ام میگیره ولی برای تنویر افکار عمومی جناب نیستم

وای ... من قبلا هم این اشتباه را کرده بودم
ببخش دوست عزیزم
ممنون که قضاوت نمیکنید ... هممون باید تمرین کنیم و دیگران را قضاوت نکنیم
تحلیل تون درسته ... نظر ما هم همینه
ولی چاره ای نداریم وقتی دو نفر برای زندگی خودشون تصمیم میگیرن

سپیده چهارشنبه 21 تیر 1402 ساعت 15:10

ببخشید اما دوستتون باید یه بچه دوساله باشه اگه حرف شوهرشو باورکنه !

سپیده جان
به این سادگی دیگران را نمیشه قضاوت کرد
من نمیدونم باور کرده یا نه
ولی تصمیمی که گرفته برای زندگی خودش هست و برای ما قابل احترام

آتشی برنگ آسمان چهارشنبه 21 تیر 1402 ساعت 16:22

سلام
اگه قصد داشت ی فرصت دوباره ب همسرش بده ک نباید ب کسی می‌گفت موضوع رو

سلام دوست عزیزم
خیلی هیجانی شده بود
احساسات خیلی شدید و دردناکی را داشت تجربه میکرد
اونقدر شوک شده بود که حتی متوجه حال خودش هم نبود
من بهش حق دادم
واقعا نمیتونست تحمل کنه و داشت از درد و رنج بینهایت به خودش میپیچید

ربولی حسن کور چهارشنبه 21 تیر 1402 ساعت 16:32 http://Rezasr2.blogsky.com

یعنی بیام پی وی بگم؟
خاک عالم


حالا که نگفتید
ازش بگذرید
سخت نگیرید

لیلی چهارشنبه 21 تیر 1402 ساعت 16:34 http://Leiligermany.blogsky.com

یکی از اقوام پدری که متاهل بود برای کمک به خانواده ای نیازمند وارد زندگی آنها میشن و بعد از یک سال با دختر اون خانواده ازدواج کرد و الان ۴فرزند دارند.دختری که همسن پسرش بود. همه می گفتن اون مرد به دام افتاد ولی به نظرم توجیح هست برای مردها این قضیه اونقدر پررنگ نیست و فکر می کنند اونقدر که زنها احساساتی برخورد می کنند جدی نیست

ای داد
مرد به دام افتاد؟؟؟؟؟
میبینی حتی قضاوتهامون هم ناخواسته و خواسته مردسالارانه ست ....
ولی این قضه خیلی جدی و دردناکه

سعید چهارشنبه 21 تیر 1402 ساعت 17:59 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عموجان
خوبی؟
خدا قوت
از صمیم قلبم برای للی ناراحت شدم
به نظر من تحمل خیانت جزء سخت ترین کارهای دنیاست
یه چیزی میخوام بگم که تجربه خودمه و اصلا اصرار ندارم درست باشه و صد البته امیدوارم در مورد شوهر للی صدق نکنه و واقعا پشیمون بشه و دیگه تکرارش نکنه
اما تجربه من میگه به خائن نباید فرصت داد چون احتمالش خیلی کمه که بتونه خیانتشو ترک کنه یک دلیلشم اینه که فقط خود شخص خائن مطرح نیست بلکه طرف دیگه رابطه خائنانه هم مطرحه که باید یه جوری از شر رابطه باهاش خلاص شد و این کار رو سخت میکنه
به خاطر همین اکثر این آدما فقط با احتیاط بیشتری خیانت میکنن
و کاملا هم طبیعیه که همسرشون دیگه هیچ وقت نتونه قلبا بهشون اعتماد کنه
بازم امیدوارم زندگی للی خیلی زود برگرده به روال قبل

سلام پسرعموجان
متشکرم
روزتون بخیر
میدونم این بحث شما را هم ناراحت کرده و عذرخواهی منو بپذیرید
به نظر من لزومی نداره چنین بی احترامی را در رابطه تحمل کنیم
منم نظرم همین هست و در عمل هم همین کار را کردم ... کسی که خیانت میکنه بعدها بازم ممکنه همین کار را تکرار کنه و تضمیمی بر رفتار و گفتارش وجود نداره
دقیقا حرفاتون درسته
منم امیدوارم للی پشیمان نشه از این تصمیمی که گرفته

فرشته چهارشنبه 21 تیر 1402 ساعت 19:43

امیدوارم واقعا پشیمون بشه نه اینکه حواسش رو جمع کنه للی نفهمه

فرشته ی نازنینم
اگه من لابلای جملاتم گفتم حواسش را جمع کنه ... منظورم این بوده که حواسش را جمع زندگیش کنه ... حواسش را جمع پرداختن به همسرش کنه ... نه اینکه مراقبت کنه چطوری خیانت کنه که دیگران نفهمن

مه سو چهارشنبه 21 تیر 1402 ساعت 22:30 http://mahso.blog.ir

کاش مشتری صلواتی امروزت بودم!!!!!
جالبه جزیره رو میتونید جابجا کنید...برا ما چسبیده به زمین که!
اینجور وقتا مساحت تقریبی خونه دستتون باشه میتونید بفهمید با تعداد مبل ها داخلش میز ناهارخوری هم جا میشه کنار مبل ها یا نه.... من همینطوری حتی برای خونه ی نقلیمون مدل مبل و میز ناهارخوریم رو تعیین کردم و بعد رفتم جهیزیه گرفتم...البته که نقشه خونه رو کشیدم...خونه ی قبلی....یادش بخیر...
در مورد للی نمیدونم ماجرا چیه برم پست قبلی رو بخونم


کاش...
نه جزیره ی ما نچسبیده چون که سینک داخلش نیست و لوله کشی نداره
اون جزیره هایی که لوله کشی و برق کشی دارن قابلیت جابجا شدن ندارن
میدونی مه سو جانم - چون میخواستیم تعداد مبلها را کم نکنیم با توجه به مساحت نمیشد تصمیم جدی گرفت
باید چیدمان را انجام میدادیم ببینیم به دلمون میچسبه یا نه
گاهی تئوری بعضی از ایده ها عالی هستند ... ولی در عمل به یه زاویه ... با چند سانتی متر اینور و اونور ... با یه کمی تو رفتگی و بیرون زدگی دیوارها... همه چی بهم میریزه و در عمل ایده عالی نیست

شیرین ۲ پنج‌شنبه 22 تیر 1402 ساعت 01:23

من کارشناس و متخصص و مشاور نیستم . اما حدس من و تجربه ام از قصه های مشابه برای اطرافیانم اینه که چنین شوک‌های وحشتناک مثل خیانت دیدن، اینقدر عمیق و زجر آوره که واکنش خیلی ها میتونه انکار باشه، یعنی چه بسا هر توجیهی از طرف خائن رو قبول میکنن و یا حتی در خودشان حس مقصر ایجاد میکنن تا این درد وحشتناک را انکار یا حداقل تقلیل بدهند‌ . و البته که این یک مسکن به شدت کوتاه مدته‌. باید دید آیا این زوج میتونن از پس این بحران بر بیان یا نه. براشون دعا میکنیم و به قول آقای دکتر حتما و حنما باید پیش مشاور برن ( و آخ که مشاور درست حسابی پیدا کردن چقدر سخته)

عبور از این بحران ، با تصمیمی که این زوج گرفتند نیاز به یه مدیریت بحران جدی داره
نیاز به مشاوره
نیاز به اعتماد سازی
نیاز به یه عالمه درمان ....

مانی پنج‌شنبه 22 تیر 1402 ساعت 01:42

تیلوجان
خیلی متاسفم برای غم بزرگ للی جان
اما خوشحالم که در زندگیش تو را دارد

متشکرم دوست خوبم
من کاری از دستم براش برنیومد... ولی سعی میکنم همیشه کنارش بمونم

هاله پنج‌شنبه 22 تیر 1402 ساعت 09:13

مگه للی چند وقته ازدواج کرده که این بلا سرش اومده؟؟
واقعا فرصت دوباره بهش داد؟ امیدوارم پشیمون نشه خدا کنه شوهرش به خودش بیاد از این بزرگواری

یک و سال و دو ماه
منم امیدوارم پیشمان نشه ... چون کسی که اینهمه زود به فکر خیانت میفته .....کاش من اشتباه فکر کرده باشم

الهه پنج‌شنبه 22 تیر 1402 ساعت 10:09

سلام .ای کاش ماجرا را برای فامیل نمیگفتن مخصوصا حالا که تصمیم به زیر سبیلی رد کردن گرفتن .چون خود فرد ببخشه و طرف مقابل هم پایبند به قول وقرار بمونه و موضوع بین خودشون فراموش بشه افراد فامیل فراموش نمیکنن و به فراخور موقعیت یاد آوری میکنن و مشکلات بعدی .بهر حال آرزوی آرامش و عاقبت بخیری دارم برای دوست عزیزتون.

سلام الهه جانم
ماجرا زود جمع و جور شد
البته که بهتون گفتم در همون ابتدا سعی کردم آرومش کنم
و در همون ابتدا مجبورش کردم با دوتا مشاور صحبت کنه
فقط با شوهرخاله ش درمیان گذاشت که ایشون بزرگتری کنند
میدونم که تعداد آدمهایی که متوجه ماجرا شدند از تعداد انگشتای دو دست کمتر بود
کاش این موضوع فراموش بشه... یعنی تکرار نشه... و زمان نشون بده که یه اشتباه بوده و بعدش دیگه هرگز اتفاق نیفته!

من پنج‌شنبه 22 تیر 1402 ساعت 21:47

نمیدونم دوستتون خیلی بزرگواره که بخشیده من که از همچین آدمی چندشم میشه

میدونی دوست جانم
شاید این بزرگواری نباشه
گاهی اجبار هست
گاهی ناچاری
گاهی...
امیدوارم پیشمان نشه از این بخشش

مادر خونه پنج‌شنبه 22 تیر 1402 ساعت 23:58 Http://n1393.blogsky.com

سلام تیلوی عزیز
چند وقته که پیگیر وبلاگ رافائلم
متوجه شدم رمز داره و از حالش بی خبرم
اگه میشه از حالش بهم بگو
البته اگه رمز وبلاگش رو داری!

سلام نازنینم
نمیدونستم که رافی جون رمزی مینویسه
ولی از طریق یکی از دوستای مشترکمون از حالش خبر دارم و خدا را شکر خوبه
اتفاقا یه کیک خیلی خوشگل هم پریشب درست کرده بود برای تولد کپلچه ...

لیمو شنبه 24 تیر 1402 ساعت 10:30 https://lemonn.blogsky.com/

سلام تیلو جان
نمیتونم در مورد زندگیشون از دور تصمیم بگیرم فقط آرزو دارم بهترین تصمیم رو بگیرن. بنظر من هم موقع مشکلات اصلا نباید به آشنایان گفت. مسلما هم جهت گیری دارن که کمک خوبی به بهبود نمیکنه و هم اینکه دو روز بعد همه از جزئیات زندگیت خبر دارن.

سلام به روی ماهت
باورت نمیشه منم هنوز شک هستم
هربار بهش فکر میکنم به خودم میگم بهش اعتماد کن... حتما بهترین تصمیم را میگیره
من کنارشم
گاهی آدم اونقدر مستاصل میشه که نمیدونه چی درسته چی غلط
گاهی آدم اونقدر بی پناه میشه که مجبوره به فامیل پناه ببره

مینا دوشنبه 2 مرداد 1402 ساعت 10:49

معمولن بعد از خیانت ،کسی ک خیانت دیده هی هر روز طرف رو چک میکنه و هی بدبین میشه مخصوصن ادمهای هیجانی مثل دوست شما ،،اونی ک خیانت کرده هم طعم شیرین رابطه موازیو قوربون صدقه و رابطه بدون تعهد رفته زیر زبونش ،دیگه سختشه به یه زن نق نقو ک مدام چک میکنه همه چیزشو , دل بده !! رابطه وارد یه دور باطل میشه ک هی دوستتون پرس و جو میکنه و حالت بازرس ب خودش میگیره ،هی شوهرش حس میکنه افتاده تو زندون و بدتر و بدتر دلش اون ماچ و بغل یواشکی رو طلب میکنه!!!! بیچاره جفتشون ازامروز ب بعد
انی وی ب دوستتون حتمن بگید ک از لحاظ مالی اگه چیزی هست بنام خودش کنه ک تو این مملکت قانون ازش دفاع نمیکنه و حق اقایونه ک چهارتا چهارتا رابطه داشته باشن !!!!!!

اشنای متاهل ما این کار رو کرد و بعد از کلی طلب بخشش و برگشت ب زندگی ،چندروز بقول خودش سفر کاری رفت و تو همون سفر کاری تصادف کرد و فوت شد !! کی کنارش بود ؟!!! همون زن دومی ک باهاش تو رابطه موازی بود و زن اولش فک میکرد مدتهاس شوهرش وفادار شده و پشیمون !!!

با زن دومی و دختر و‌پسر همون زن تشریف برده بودن سفر کاری و البته همه هم مردن !!!!
اینه ک کلن داستان توبه گرگ و اینا بنظرم پیش اومده،،،طفلک دوستت

امان از این مقوله ی پیچیده و مسخره ی خیانت
حرفاتون کاملا درسته ... ولی میدونید آدمها با هم تفاوت دارن
و وقتی خودشون یه تصمیمی برای زندگی خودشون میگیرن ما دیگه چیزی نمیتونیم بگیم
چرا من اینقدر دلم خنک شد از اون تصادف؟؟؟؟؟ خدا منو ببخشه ....
گاهی انگار خداوند فرصت ها را از آدمها میگیره ... میگه دیگه بسه...
خدا به هممون رحم کنه

یکی چهارشنبه 11 مرداد 1402 ساعت 17:26

سلام اتفاقی اومدم به وبلاگتون و ماجرای للی رو خوندم راستش یه کانال توی ایتا می خوام بهتون معرفی کنم که کلاس همسرداری هست و خیلی از خانم ها با عضو شدن توی این کلاس از طلاق نجات پیدا کردن و زندگی هاشون شیرین شده حتی با اجرای کمی از گفته های استاد و کسانی هم که خیانت دیدن دارن رابطه شون را با همسرشون درست می کنن شاید خواست خدا بوده من بیام وبلاگ شما ادرس ادمین ثبت نام را می ذارم به دوستتون بدین هزینه کلاس فقط ۲۰۰ تومانه که می تونن قسطی هم بدن مثلا ۵۰ تومان و اگر دوست نداشتن دیگه ادامه ندن. یه کانال تجربه هم داره که می تونید تجربیات خانم ها را بخونید البته بهتره از اول کانال تجربه ها شروع کنید. تجربه ها
https://eitaa.com/joinchat/892535157Cc6bb3bfaec
ادمین ثبت نام
@admin_hamsardari

سلام دوست خوبم
ممنون از راهنمایی و وقتی که گذاشتید
من این پیام را براش میفرستم و بهش توصیه تون را منتقل میکنم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد