روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

روزانه های یک تریکو تیلو مانیا

میخواهم باز از خودم بنویسیم

اندر تن من جان و رگ و خون همه اوست

سلام

روزتون زیبا

دوشنبه تون پر انرژی

من که صبح باشگاه بودم و میدونید روزایی که از باشگاه میام پر از انرژی و حال خوبم



دیروز مادرجان باهام اومده بودند دفتر

تصمیم داشتند خرید مایحتاج خونه را انجام بدن

زنگ زدیم به خاله جان که اگه ایشون هم میخوان همراه ما بیان

بعد از ساعت کاری رفتیم سمت مرکز خرید

خرید کردیم

بعد هم سمت میوه و سبزیجات

دیگه وقتی خاله جان را پیاده کردیم هیچ نیرو و انرژی برامون باقی نمانده بود و از گرما هم کلافه بودیم

رفتیم سمت مرکز خرید بعدی... مادرجان کلم و کاهو و هویج خریدند

منم دوتا بستنی

توی ماشین نشستیم و بستنی خوردیم

وقتی رسیدیم خونه ساعت از 4 گذشته بود

میوه ها را چیدم داخل ماشین ظرفشویی و عکسش را براتون گذاشتم اینستاگرام

tilotilomaniya1402

مادرجان یه عالمه آلو و لیمو خریده بودند برای خشک کردن

اونا را هم گذاشتم داخل ماشین ... البته عکس دوم بود توی پست اینستا

بعد هم تا جایی که میتونستم بقیه خریدها را سر و سامان دادم

مادرجان هم مرغ خریده بودند و دستشون به اون کار بند بود

15 دقیقه بعد شستن میوه ها تمام شد

الوها را ریختم توی سبد بزرگ و مادرجان یه قابلمه بزرگ پر از آب گذاشتند که جوش بیاد و بتونن آلوها را آماده خشک شدن کنند

منم لیموها را برشهای حلقه ای دادم

البته مگه یه کمی و یه خرده بود... و مگه تمام میشد...

این وسط داداش و همسرش هم به من زنگ زدند و همراه با پرک کردن لیمو ، توی فروشگاههای رُم هم قدم میزدم

یک جفت کفش چشمم را گرفت - قرار بود یک جفت از همین جا بخرم فعلا که اونم کنسل شد و از همون فروشگاه خارجکی کفش خریدم ... (میدونم یه عده ای الان میان و منو به باد انتقاد میگیرن... ولی خب چه کنم ... خریدم دیگه ... )

و البته 3 تا عطر برای خودم خریدم

دیگه خیلی گرسنه شده بودیم و ساعت 6 عصر ناهار و شام را یکی کردیم

مادرجان آلوها را بردند پشت بام و چیدن روی سبدها برای خشک شدن

ولی من همچنان دستم بند لیموها بود

بعد از تمام شدن کار لیموها ... لیموها هم منتقل شدند روی سبدها برای خشک شدن

دیگه ساعت 8 شب هلاک و خسته کارمون تمام شد

ساعت 11 هم رفتیم توی رختخواب




پ ن 1: اون فامیل جان که گرفته بودنشون ... دیروز آزاد شدند

میخواستیم بهشون سر بزنیم که گفتند اصلا روحیه شون مناسب نیست


پ ن 2: کارهایی که مغزبادوم بهم سپرده همچنان روی میز باقی مونده و براشون وقت ندارم


پ ن 3: قرارمون قطعی شد

با اون گروهی که سامان بودیم ، میریم میدان نقش جهان


پ ن 4: باید برم یه پوستر طراحی کنم و قبل از ساعت دوازده تحویل بدم


پ ن 5: آقای دکتر هم یه دنیا جدول انگلیسی دادند که تایپ کنم


پ ن 6: باید برای داداش و خانمش هدیه بخرم

نظرات 7 + ارسال نظر
سعید دوشنبه 26 تیر 1402 ساعت 11:50 http://www.zowragh.blogfa.com

سلام دختر عموجان
گفته بودم که من خوشبختانه چند تا خاله دارم که یکیشون همسن منه یکی دیگم دو سال ازم بزرگتره
اول خاله بزرگتره بعدشم خاله همسنم رفتن تهران برای کار و زندگی واسه همین مثل قبل زیاد نمیبینمشون
به هر حال ممنونم از احوالپرسیت
از اون فامیل که گرفته بودنشون چیزی گفتی من یادم نمیاد
یکی از دوستان دور من هم به یه دلیل خیلی مسخره 6 ماه تو عراق زندانی بود که چند روز پیش آزاد شد و دیشب اومد پیش من و خیلی خوشحال شدم
من دلم میخواد این روزهای گرم برم تو یه حوضچه چاه عمیق روستایی و به سبک بچگیام آب تنی کنم

سلام پسرعموجان
بله گفتید از خاله ها... گفتید اون خاله که خیلی صمیمی بودید رفتند تهران
برای همین احوالشون را پرسیدم
امیدوارم همیشه کنار عزیزانتون سلامت و شاد باشید
خدا را شکر که اینهمه زود روحیه ش خوب شده و به زندگی عادی برگشته ...
ولی من حوضچه و چاه عمیق دوست ندارم ... اصلا فوبیای حشره باعث میشه یه همچین جاهایی بهم استرس بده
ولی اگه یه استخر شخصی توی طبقه ی پایین خونه باشه و کنارش هم باشگاه داشته باشیم بدم نمیاد

لیمو دوشنبه 26 تیر 1402 ساعت 11:50 https://lemonn.blogsky.com/

اوه اوه پی نوشت های امروز همه کار بودن. پیشاپیش خسته نباشی.

وای میبینی چقدر کارهام روی هم روی هم جمع شده ... کلا استرس میگیرم از فکر کردن بهشون

سعید دوشنبه 26 تیر 1402 ساعت 11:51 http://www.zowragh.blogfa.com

راستی میشه اسم عطرهایی که خریدی رو بگی؟
عطر خریدن از راه دور خیلی ریسکه
انشالا که مورد پسندت باشه و با حال خوب استفاده کنی

اصلا به اسم ها دقت نکردم
کما اینکه اونها اسمهای ایتالیایی دارن و من از برندهای ایتالیایی مثل کیکو خرید کردم
اینطوری بود که بهشون گفتم یه دونه شیرین و گرم ... یه دونه شیرین و خنک ... یه دونه تلخ
و اینگونه بود که اونها با سلیقه خودشون انتخاب کردند
البته سلیقه مون با همسر داداش شبیه هست
چون دفعه قبلی که اینجا بودند من از این اسانسها خریده بودم و ایشون از بوی اون خیلی خوششون اومد و من براشون از همونها خریدم و بردند

سارا دوشنبه 26 تیر 1402 ساعت 12:32 http://15azar59.blogsky.com

تیلو وقتی از کمک کردن هات به مادرتون میگید منو یاد خواهرم میندازید که مثل شما با مامان زندگی میکنه و همین کارها رو انجام میده مهربونیه شما خواهرایی که پیش مامان ها هستید بی نهایته و اصلا ادم نمیدونه اونهمه مهربونی را چجوری باید براتون جبران کنه

اخه چه جبرانی عزیزدلم
همین که خوشحالی عزیزانمون را ببینیم بهترین جبرانه
تازه هرکسی کاری را میکنه که دلش میخواد... من که به اجبار این کار را نمیکنم
خدا خواهرات را نگه داره
حس میکنم این حس محبتی که بین تون هست
چشمای آدم قلب قلبی میشه

اسو دوشنبه 26 تیر 1402 ساعت 13:24

سلام تیلو جان این آلوها رو چه جوری خشک می کنید و برلای چی استفاده می کنید؟ممنون میشم دستورشو بگین

برای کنار مرغ
چه خوراک باشه چه با برنج ، مرغ و آلو از غذاهای خوشمزه هست
اینکه شیرین دوست دارید ...ملس دوست دارید... یا ترش بسته به ذائقه خودتون هست
آلو برقانی یکی از پر خاصیت ترین آلوها هست
آلوها را میشوریم
بعد آب را میزاریم جوش بیاد
یه مقدار نمک و روغن به آب اضافه میکنیم
و آلوها را در حدود 3 تا 5 دقیقه داخل آب جوش میریزیم
در حدی که پوستهای آلو ترک بخوره
و بعد روی حصیر یا سبد میچینیم (که هوا از دو سمتش عبور کنه)
و میزاریم خشک بشه
بسته به سلیقه خودمون نیمه خشک جمع آوری میکنیم و در پلاستیک های زیپ دار در فریزر نگهداری میکنیم

سعید دوشنبه 26 تیر 1402 ساعت 17:27 http://www.zowragh.blogfa.com

میدونی آخه اون حوضچه ها هم آبش سرده هم تو آفتابه سردت که شد میتونی دراز بکشی تو آفتاب

خب حتما خوبه که شما دوست داری دیگه...

فری سه‌شنبه 27 تیر 1402 ساعت 08:26

سلام من هم کلی آلو خشک کردم برای خورش آلو اسفناج هم خوبه.من رژیمی درست می کنم فقط توی آب جوش می گذارم بمونه روغن و نمک بهش اضافه نمی کنم

سلام دوست خوبم
چقدر خوب
پس شما هم کلی آلو خشک کردید
ما خورشت اسفناج را یه مدل دیگه میخوریم ... آلو اسفناج نمیخوریم
و این نمک و روغن باعث نمیشه که آلوها از حالت رژیمی خارج بشن
چون یه قاشق روغن اضافه میشه برای براق و زیبا خشک شدن آلوها و اون نمک هم برای این هست که پوست آلو ترک بخوره و بهتر خشک بشه
این نمک و روغن در اون حجم آب و آلو ، اصلا به چشم نمیاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد